شهدای مدافع حرم اصفهانی که در ماه محرم پرکشیدند
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۹۵۰۲۹
در کربلاییترین ماه سال که نام حسین از هر کوی و برزن به گوشمی رسد، نزدیک به ۱۰ نفر از مدافعان اصفهانی حرم بانوی مقاومت خلعت شهادت پوشیدهاند تا پیوند تاریخی این ملت با محرم و عاشورای حسینی بار دیگر روشن شود.
به گزارش خبرنگار ایمنا، محرم که شد محشر به پا شد. تا قیامت، گریه قیام کرد و یک آسمان آه ماند و یک دنیا ماتم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
راه حسین (ع) از دل میگذرد، دل که بدهی عاشق راهش میشوی، اسیر کوی حسین (ع) و دلداده مکتبش. فقط کافی است یک نفر بگوید حسین (ع) تا نمکگیرهایش اشکشان جاری شود و غیرتشان گل کند و بار سفر ببندند و غرق او شوند. تا هست اسم حسین (ع) سراسر غیرت بوده و قیام، یک روز در خاکریزهای جنوب و یک روز برای حفظ حریم حرم. در این ماه که کربلاییترین ماه سال است، جمعی از مدافعان حرم اصفهانی در نبرد رودر رو با پیروان اسلام آمریکایی بال در بال ملائک گشودند.
خدا کمیل را خرید، خوب هم خریداز بچههای لشکر ۸ نجف اشرف بود، با اینکه نظامی بود اما روحیه بسیار با احساس و لطیفی داشت. حسابی هم مذهبی بود و مهربان. هر جایی میرفت آنقدر به همه محبت میکرد که کمتر کسی پیدا میشد در برخورد اول شیفته اخلاق و مرام کمیل نشود. حتی اگر کسی از لحاظ اعتقادی با کمیل مخالف بود باز هم به او علاقمند میشد.
عاشق امر به معروف و نهی از منکر بود، این کار را خیلی هم خوب انجام میداد، با حوصله و البته بسیار زیبا. کمیل آدم ماندن نبود. دلش با حرم حضرت زینب (س) بود. با توجه به اینکه ازدواج کرده بود و دوران عقد را میگذراند تصمیمش را با همسرش در میان گذاشت. بیتابی همسرش سبب شد تا مدتی در مورد رفتن حرفی نزند.
قول و قرارهایش با همسرش، حال و هوای شهدایی داشت. آنقدر این قول و قرارها برایشان مهم بود که فردای عقدشان رفتند سر مزار شهید کاظمی. قرار گذاشته بودند سه روز، روزه بگیرند برای شهدا به این نیت که در مراسمشان گناهی انجام نشود که به لطف خدا و دعای شهدا هم همانطور که دلشان میخواست شد، درست طبق قرارشان با شهدا.
بعد از شهادت یکی از رفقای کمیل، بیتابی و بیقراری نشست توی دلش و انگار با دلش دست به یقه شد. دوباره خواستهاش را با همسرش در میان گذاشت اما این بار به او گفت: تا تو راضی نشوی، نمیروم. شب قبل از اعزام بود. همسرش گفت: دوست دارم بگذارم بروی ولی با دل خودم چه کار کنم؟! کمیل گفت: هیچ اشکالی ندارد اگر نخواهی نمیروم به شرطی که جواب امام زمان (عج) با خودت باشد. همین حرف کافی بود تا حجت برای همسر کمیل تمام شود و رضایت دهد تا او راهی شود.
یک ماه از رفتنش به سوریه میگذشت که خبر شهادتش رسید. ماه محرم بود. خدا کمیل را خرید، خوب هم خرید، خوب جایی هم خرید، خوب وقتی هم خرید. سال ۹۴، درست وقتی که فقط ۲۸ سال داشت، کمیل شهید شد و در کهریزسنگ نجفآباد به خاک سپرده شد.
برای حفظ حرم، از زهرا و ریحانهاش گذشت۱۴ روز از مهرماه سال ۵۸ میگذشت که حسن در خانوادهای مذهبی در دل روستای حسنآباد وسطی جایی از توابع شهرستان تیران و کرون به دنیا آمد. یک پسر مذهبی و قرآنخوان آن هم در رشتههای مختلف قرآن که شاهد آن هم داشتههای معنوی حسن بود. درس را که تمام کرد وارد سپاه شد و شد یکی از بچههای پای کار لشکر زرهی ۸ نجف اشرف.
سال ۹۴ بود که جسارتهای داعشیها به حرم حضرت زینب (س) اوج گرفت. خبر شهادت دو نفر از رفقایش طاقتش را طاق کرد و خونش حسابی به جوش آمد. بدون درنگ اسمش را نوشت تا هر زمان که نیاز شد به سوریه اعزام شود و شد آنچه که دلش میخواست.
باید انتخابت کنند، باید راه را برائت هموار کنند، باید خدا بخواهد که بگذری از دردانههایت از زهرا و از ریحانهات، باید انتخاب شوی برای رفتن و گواه شهادت را از امام رضا (ع) مهربان و از زبان دختر بزرگت مطالبه کنی و بگیری، باید برای حضرت زینب (س) راهی سوریه شوی تا شهادت روزیات شود.
گفته بود دو هفتهای برمیگردد، همیشه هم سر قولش و حرفش میماند. در مأموریت حلب درست زمانی که در محاصره داعشیها قرار گرفتند، اصابت خمپاره به تانک و برخورد ترکشهای خمپاره به پشت سر حسن شهادت را نصیب او کرد. حسن باز هم سر حرفش ماند و دو هفتهای برگشت. ماه، ماهِ حسین (ع) بود و حرم، حرم خواهر حسین (ع) که شهادت نشست کنار اسم حسن و شد شهید حسن احمدی.
موسی آسمانی شد با همان قرآنی که همیشه به دست داشتبیستوهشتمین روز از آبانماه سال ۱۳۶۱، خانوادهای در قلعه سفید نجف آباد صاحب فرزندی شدند که نام او را موسی گذاشتند؛ کودکی پر جنبوجوش که علاقه خاصی هم به قرآن داشت و بیشتر وقتش را با کلامالله مجید میگذارند.
هنوز چندصباحی از پا گذاشتن به موسی به دوران نوجوانی نگذشته بود که هوای رفتن به سپاه به سرش زد. درسش که تمام شد، پی علاقهاش را گرفت و از رزمندگان لشکر زرهی ۸ نجف اشرف شد.
تکفیریها که در سوریه قدعلم کردند، آرام و قرار هم از او گرفته شد. آن قدر رفت و آمد تا بالاخره در مهرماه سال ۱۳۹۴ راهی دفاع از حرم عقیله بنی هاشم شد و در همان اعزام اول هم به شهادت رسید.
موسی جمشیدیان آسمانی شد در حالی که قرآن کنارش افتاده بود. همان قرآنی که همیشه به دست میگرفت، نیروها را از زیر آن رد میکرد و به میدان جنگ میفرستاد. صفحه ۷۲ قرآنش و آیه وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ، پر از خون شده بود.»
حسین میخواست جای پای داداش اکبر شهید بگذاردخانواده آقادادی، برگههای کاغذی تقویم سال ۵۳ را نشان میداد و روزشمار تقویم روی روز دوم فرودینماه ایستاده بود که فرزندی به نام حسین را در آغوش کشید. از این باب نامش را حسین گذاشتند تا شبیه امامش بزرگ شود. زندگی کند و آخر هم شبیه امامش عاقبتبهخیری دو دنیا را جامه تنش کند. او بزرگ و بزرگترمیشد، در حالی که میخواست او هم جای داداش اکبر بگذارد، داداش اکبر شهید که مزارش مأمن شب و روزش بود.
حسین رسیدن به این آرزو را در لباس سپاه و در کوه و دشتهای این خاک جستوجو میکرد، اما تقدیرش را برای جایی دیگر نوشته بودند. معرکهای در دمشق یا همان شام به راه افتاده بود. حسین خط به خط اخبارشان را از زیر نظرش نمیگذاشت، رد شوند.
مرد میدان عمل نمیتوانست بنشیند و فقط ظلم را تماشا کند باید هر طور بود، میرفت. خودش را به آبوآتش زد تا اینکه برگه اعزامش را عمه سادات امضا کرد و توانست راهی شود.پاییز به بیستوششمین روز از مهرماه رسیده بود که حسین به آرزویش رسید.
حمیدرضا دلبستگی عجیبی به شهدا داشتزمانی که کشور درگیر یک جنگ نابرابر بود، حمیدرضا سن و سال زیادی نداشت اما دلش میخواست او هم یکی از مردانی باشد که پا به میدان جهاد میگذارد و برای همین بود از همان زمان با واژههای ایثار و شهادت اخت گرفته بود و دلبستگی عجیبی به شهدا داشت. حمیدرضا خوب فهمیده بود که هر کسی لیاقت شهادت ندارد و شرط شهید شدن جدا شدن از دلبستگیهای دنیوی است و آن قدر روی خودش کار کرده بود که با آغاز معرکه داعش، دل از همه چیز برید حتی از پسر ودخترش که بیشتر از جانش، آنها را دوست میداشت.
حمیدرضا داییتقی در جنگ با تکفیریها طوری میگفت کلنا عباسک یا زینب (س) که روز شهادتش با روز علمدار کربلا، عباس حضرت زینب (س) یکی شد. تمام حرف و کارهایش در سوریه اثبات این جمله بود که او یاور حسین (ع) است.
سید سجاد کربلایی شد در ماه حزن و اندوه اهل بیت (ع)هفده روز از محرم سال ۱۴۳۷ بیشتر نگذشته که سید سجاد به همراه دوستانش در کمین داعشیها افتادند و او از سینه تا پهلو مورد اصابت چندین گلوله قرار گرفت تا خانواده حسینی مفتخر به فرزند شهیدی شد که نتوانسته بی حرمتی به حرم عقیله بنی هاشم را تاب بیاورد، آن هم در ماه حزن و اندوه اهل بیت.
سید سجاد اهل درچه بود و در شهری پا گرفته بود که حماسه فرزندانش در دفاع مقدس نامآور بود و او از همان کودکی با فضای ایثار، جهاد و شهادت خو گرفته بود. سیدسجاد عاشق خدمت به مردم بود و در عنفوان جوانی به عنوان پاسدار راهی گروه توپخانه ۱۵ خرداد شد تا در راه حفظ امنیت این خاک بکوشد. او به خوبی فهمیده بود که برای این که مردمانش با آرامش شب را به روز برسانند باید کیلومترها آن سوتر از مرزهای کشورش بجنگد، چه خوب هم جنگید همانند مولایش اباعبدالله (ع).
مسلم چهارم محرم به قربانگاه شتافتمسلم دهم دیماه ۱۳۵۹ متولد شد. سه خواهر و برادر داشت و از نظر سِنی از بقیه فرزندان خانواده بزرگتر بود. از همان ابتدا به درس و تحصیل اهمیت میداد. تحصیل را تا فوقلیسانس ادامه داد. بدون اغراق میتوان گفت که یک نخبه نظامی بود؛ در دوره دافوس رتبه یک کشور را کسب کرده بود. او در تشکیل خانواده و زندگی مشترک هم مثل سایر مراحل زندگی موفق بود و توانسته دختری را به همسری برگزیند که عهد کرده بودند، همسفر هم تا رسیدن به بهشت باشند.
مسلم که همیشه گوشش به دهان رهبری بود، لبیکگوی نایب امام زمانش شد زمانی که فهمید مردم شیعه نشین سوریه در خطر هستند. غیر از این هم او انتظار میرفت. سالها پای روضههای حضرت ارباب نشسته بود و حالا باید نشان میداد که در مکتب عاشورا رشد یافته است. او در چهارم محرم الحرام ۱۴۳۷ به قربانگاه شتافت تا پیوند تاریخی خود با محرم و عاشورای حسینی را استحکام بخشید.
ریحانه سه سالهاش را به دردانه امام حسین (ع) سپردچهار سالی بود که عشق رفتن به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سرش افتاده بود، اما تقدیر برایش به گونهای دیگر رقم خورد. او باید اول به عراق میرفت و در نزدیکیهای بارگاه امام حسین (ع) خودش را برای پاسداری از حضرت زینب آماده میکرد. در همان سفر از ناحیه کمر مشکل برایش پیش آمد تا رفتنش به شام بلا با مانع روبه رو شود. پویا اما دست بردار نبود، نامه نوشت تا با اعزامش موافقت شود.
ریحانه سه سالهاش را هم به دردانه اباعبدالله سپرد و راهی سوریه شد. او به گونهای زندگی کرده بود که لباس شهادت برازندهاش شود، در راه دفاع از حرم بانو حضرت زینب (س) به آرزویی که همیشه در سر میپروراند، برسد و کلمه شهید کنار پویا ایزدی روی سنگ مزارش ثبت شود.
کد خبر 675262منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهدای مدافع حرم حرم حضرت زینب سوریه تکفیری ها شهید مسلم خیزاب شهيد حسين آقادادي شهید حمیدرضا دایی تقی شهید حسن احمدی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق حضرت زینب ماه سال هم خرید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۹۵۰۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سپاهانیها خواهان رفتن مورایس و بازگشت سرمربی محبوب
نتایج بد سپاهان در نیمفصل دوم باعث شد هواداران این تیم روی سکوها با شعار علیه مورایس خواهان بازگشت محرم نویدکیا به تیمشان شوند. در چنین شرایطی طبیعی است که در اصفهان همه منتظر بازگشت محرم به نیمکت طلاییپوشان باشند. مورایس برای یک فصل دیگر تحت قرارداد باشگاه سپاهان است و رقم دستمزد او آنقدر خوب است که بهراحتی حاضر به از دست دادن آن نباشد. اما بدونشک اگر مورایس در این فصل برای سپاهان جام نیاورد هواداران این تیم تمایلی برای ادامه کار تیمشان با سرمربی پرتغالی نخواهند داشت.
در همین راستا محرم جدیترین گزینه برای جانشینی مورایس به حساب میآید و حتی گفته میشود تماسهایی در این زمینه با او گرفته شده است. واقعیت امر این است که نویدکیا فعلا تمایلی برای بازگشت به سپاهان ندارد و شرایط را برای این اتفاق مهیا نمیداند. او همچنان از یکسری اتفاقاتی که موقع جداییاش در اصفهان برایش رخ داد، دلخور است. البته در فوتبال هیچ اتفاقی غیرقابل پیشبینی نیست و از این رو نمیتوان با قاطعیت گفت نویدکیا تحت هیچ شرایطی فصل بعد روی نیمکت سپاهان نخواهد نشست.
شرط ماندن محرم در رفسنجانهواداران رفسنجانی بعد از محمد ربیعی که دوران خوبی در این شهر داشت حالا به محرم نویدکیا علاقهمند شده و بهشدت از این مربی با اخلاق حمایت میکنند. از این رو آنها دوست دارند محرم در فصل آینده در مس مانده و این تیم را به روزهای خوبی که در بالای جدول لیگ داشته، برگرداند. مسالهای که این مربی اصفهانی بهخوبی به آن آگاه بوده و از آنجا که خودش نیز مربی جاهطلبی است در هر شرایطی حاضر به ماندن در رفسنجان نیست.
در واقع او میخواهد سرمربی تیمی باشد که توان رقابت با تیمهای بالای جدول را داشته و حداقل این شانس را داشته باشد که برای کسب سهمیه بجنگد. تفکری که تابستان فصل پیش در بین مدیران مس وجود نداشت و به همین خاطر هم محمد ربیعی از این باشگاه جدا شد. در شرایط فعلی هم نویدکیا در صورتی در رفسنجان خواهد ماند که شرایط برای ادامه کار او و مسیر موفقیتآمیز تیمش فراهم شود. شرایطی که بهنظر میآید مسیها بهدنبال فراهم کردن آن هستند و قولهایی نیز در این زمینه دادهاند.
منبع: همشهری آنلاین
tags # ژوزه مورایس ، سپاهان سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟